کد مطلب:313739 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:177

از جدم، ابوالفضل عوضش را بگیری
آقای عباسی در كتاب ارزشمند «تاریخ تكایا و عزاداری قم» (ص 223) می نویسند:

21. زمان رضاخان، در ایام متحد الشكل نمودن لباس و ممنوعیت عزاداری، روزی در چهار سوق بازار، هادی خان نایب راه را بر آقا سید حبیب چاووشی كه برای روضه خوانی می رفته گرفته و از او می خواهد كه عمامه ی خود را تحویل داده و متحد الشكل شود. سید فوق الذكر، كه مردی جلیل القدر بوده و در بین مردم محبوبیتی داشته، از نایب می خواهد كه از او درگذرد و این كار را نكند، ولی نایب با اصرار



[ صفحه 584]



و قلدری در حضور مردم، عمامه را از سر سید برمی دارد. سید دلش شكسته شده و در حالیكه اشك از دیدگانش سرازیر بوده خطاب به نایب می گوید: برو نایب. ان شاء الله از جدم ابوالفضل علیه السلام عوضش را بگیری!

همان شب، كه هادی خان كشیك بازار بوده، به قصد پاییدن بازار از روزنه (دریچه ی) بام چهار سو، ناگهان از بالا به زیر افتاده مغزش با زمین اصابت نموده و در دم بتركید و به دار جزا خرامید.